شما مالک این فایلی که در حال فروش در پوشه است هستید؟ کلیک کنید

مبانی نظری پردازش شناختی


دانلود ورد با موضوع مبانی نظری پردازش شناختی دارای 24 صفحه و با فرمت .doc و قابل ویرایش و آماده برای ارائه ، چاپ ، تحقیق و کنفرانس می باشد.

 

تعداد صفحه : 24 صفحه
فرمت فایل: ورد .doc و قابل ویرایش
آماده برای : ارائه ، چاپ ، تحقیق و کنفرانس

 

قسمتی از متن نمونه:

پردازش شناختی 2-9-1- ایده های کلیدی در روان شناسی و پردازش شناختی 2-9-2- حافظه پردازش اطلاعات تصویر2-1: مدل پردازش اطلاعات 2-9-4- سرعت پردازش -پیشینه مربوط به پردازش شناختی پردازش شناختی علوم شناختی از بدو شکل گیری، شاهد رشد چشمگیری بوده است تا آنجا که هم اینک گرایش غالب را در روانشناسی عمومی تشکیل می دهد. همچنین رویکردهای شناختی در حوزه های مختلف علمی به ایجاد عناوینی همچون روانشناسی شناختی، هوش مصنوعی، زبانشناسی، عصب شناسی مردم شناسی و فلسفه ذهن انجامیده است. ادبیات علمی و نیز روند تشکیل دپارتمان های علوم شناختی در دانشگاه های معتبر در حال گسترش است. علوم شناختی از دیدگاه های مختلف قابل تعریف است؛ از دیدگاه محاسباتی، علوم شناختی به طور صریح و ضمنی کارکردهای ذهن را به عنوان محاسبات در نظر می گیرد (کریک - Crick ، 2004؛ به نقل از خرازی و حجازی، 1389). اما از دیدگاه بالینی، جمع بندی علوم شناختی در چارچوب محاسباتی چندان کاربرد ندارد. اما از این دیدگاه، جمع بندی مناسب آن است که ضمن جامعیت، از اختصاصی بودن نیز برخوردار باشد، یعنی تمایزی با رویکردهای غیرشناختی که متخصصین بالینی با آنها آشنا می باشند صورت بگیرد. احتمالاً بهترین جمع بندی آن است که مدل های اختصاصی ذهن در علوم شناختی را به کار گیرد. دانشمندان شناختی به ساختارها و فرایندهای شناختی و بازنمایی آنها و همچنین معادل های فیزیکی این ساختارها و فرایندها می پردازند (اِدِلمن و گالی - Edelman & Gally ، 2001؛ به نقل از خرازی و حجازی، 1389). بدین ترتیب مدل های محاسباتی یا شناختی از الگوهای نمادین یا قاعده مدار که شناخت در انسان را علم جهانشمول «بازنمایی ها» می پندارد تا طیفی از رویکردهای محیط گرایانه که بر تعلق ذهن به محیط تاکید دارد (نیسر و ینوگراد - Neisser & Winograd ، 1988) تا پارادایم پیوندگرایی که شناخت را برخاسته از شبکه های عصبی یا سیستم های پردازش موازی می داند (روملهات و مک کله لند - Rumelhart & Mcclelland ، 1986) طیفی را در بر می گیرد. عوامل مختلفی همچون ناکامی های رفتارگرایی، ظهور ماشین های محاسباتی و پیشرفت های قابل توجه نظری به شکل گیری روان شناسی شناختی کمک نموده است. روان شناسی شناختی با نحوه کسب اطلاعات از جهان، شیوه بازنمایی این اطلاعات وتبدیل آن به دانش، نحوه ذخیره آن و شیوه استفاده از آن برای جهت دهی به توجه و رفتار سروکار دارد. یکی از جنبه های روان شناسی شناختی پردازش شناختی است. پردازش شناختی مطالعه چگونگی ادراک، یادگیری، یادآوری و تفکر درباره اطلاعات توسط افراد است (استرنبرگ - Sternberg ، 2006؛ به نقل از خرازی و حجازی، 1389). روان شناسی شناختی و پردازش شناختی شامل کلیه فرایندهای روان شناسی: از احساس گرفته تا ادراک، بازشناسی طرحها، توجه، یادگیری، حافظه، تشکیل مفهوم، تفکر، تصویرسازی ذهنی، به یادآوردن، زبان، هیجانها و فرایندهای رشد و همه میدان های رفتار را در برمی گیرد (سولسو، 1991؛ به نقل از ماهر، 1380). 2-9-1- ایده های کلیدی در روان شناسی و پردازش شناختی 1- داده های روان شناسی و پردازش شناختی را می توان تنها در بافت یک نظریه تبیینی به طور کامل درک کرد، ولی نظریه ها بدون داده های تجربی، تهی هستند. علم صرفاً مجموعه ای از حقایق انباشته شده تجربی نیست. بلکه ترکیبی از حقایقی است که با نظریه های علمی، تبیین شده و سازمان یافته اند. نظریه ها به داده ها معنا می بخشند. برای مثال، فرض کنید می دانیم که توانایی افراد در بازشناسی اطلاعاتی که دیده اند بهتر از توانایی آنها در یادآوری آن اطلاعات است. مثلاً هنگامی که می خواهند واژه ای را بازشناسی کنند، اگر آن را در فهرستی از واژه ها بشنوند بهتر می توانند آن را بازشناسی کنند تا آنکه بدون چنین فهرستی، بخواهند آن را به یاد بیاورند. این یک تعمیم تجربی جالب است. اما علم از ما می خواهد که نه تنها قادر به تعمیم دادن باشیم، بلکه بفهمیم کگه چرا حافظه چنین عملکردی دارد. از یک جهت یکی از اهداف مهم علم تبیین است. تعمیم تجربی در غیاب یک نظریه زیربنایی، چیزی را تبیین نمی کند. از جهت دیگر، نظریه به ما کمک می کند تا محدودیت های تعمیم تجربی را دریابیم و بفهمیم که چه وقت و چرا اتفاق می افتد. برای مثال، براساس نظریه ای که تولوینگ و تامسون (1983) مطرح کردند، در واقع بازشناسی همیشه نباید بهتر از یادآوری باشد (استرنبرگ، 2006). 2- شناخت به طور کلی انطباقی است اما نه در همه موارد. وقتی همه راههای ممکن اشتباه کردن را در نظر بگیریم، از اینکه چقدر نظام شناختی ما خوب کار می کند شگفت زده می شویم. تکامل به ما در شکل دهی رشد دستگاه شناختی کمک کرده است که می تواند به درستی محرکات محیطی را رمزگشایی کند. همچنین می تواند محرکات داخلی که بیشتر اطلاعات را در دسترس ما قرار می دهند درک کند. ما می توانیم با دقت زیاد، درک کنیم، یاد بگیریم، به یاد بسپاریم، استدلال کنیم و به حل مشکل بپردازیم. ما این کار را به رغم اینکه با سیلی از محرکات فراوان روبه رو هستیم، انجام می دهیم. هر یک از این محرکها قادرند به آسانی ما را از پردازش درست اطلاعات بازدارند. با وجود این، همان فرایندهایی که در اغلب موقعیتها ما را به درک، یادسپاری و استدلال صحیح هدایت می کنند، می توانند موجب انحراف ما شوند. برای مثال، فرایندهای حافظه و تعقل ما در معرض برخی از خطاهای نظام مند کاملاً مشخص قرار دهند. مثلاً، تمایل داریم برای اطلاعاتی که به آسانی در دسترس مان قرار می گیرد ارزشی فوق العاده قائل شویم. حتی وقتی که این اطلاعات به مشکل فعلی ما ارتباطی ندارد این کار را انجام می دهیم. به طور کلی، همه سامانه ها-طبیعی یا مصنوعی- مبتنی بر داد و ستد هستند. همان خصوصیاتی که آنها را در شرایط بسیار مختلف کارآمد می سازد ممکن است در شرایط خاص موجب ناکارآمدی آنها شود. سامانه ای که در هر شرایط خاصی فوق العاده کارآمد است در شرایط بسیار مختلف، صرفاً به دلیل دشواری و پیچیدگی آن، ناکارآمد می شود. بدین ترتیب، انسانها برای مواجهه با محیط دارای توانایی انطباقی بسیار کارآمد، ولی غیرکاملی هستند (استرنبرگ، 2006؛به نقل از خرازی و حجازی، 1389). 3- فرایندهای شناختی با همدیگر و با فرایندهای غیرشناختی در تعامل اند. اگرچه روان شناسان شناختی سعی می کنند کارکرد فرایندهای شناختی خاص را مطالعه و غالباً تفکیک کنند، ولی می دانند که این فرایندها با همدیگر کار می کنند. برای مثال، فرایندهای حافظه مبتنی بر فرایندهای ادراکی هستند. آنچه را به یاد می آورید تا حدی بستگی به چیزی دارد که ادراک می کنید. به همین شکل، فرایندهای فکری تا حدی به فرایندهای حافظه بستگی دارند: شما نمی توانید درباره آنچه به یاد نمی آورید، فکر کنید. اما فرایندهای غیرشناختی نیز با فرایندهای شناختی تعامل دارند. برای مثال، وقتی شما برای یادگیری مطلبی انگیزه دارید آن را بهتر یاد می گیرید. اما، وقتی درباره چیزی نگران هستید و نمی توانید بر یادگیری تکلیفی که در دست دارید تمرکز کنید، احتمالاً سطح یادگیری شما کاهش خواهد یافت. بنابراین، روان شناسان شناختی، سعی می کنند فرایندهای شناختی را نه تنها به صورت تفکیکی، بلکه در تعامل با یکدیگر و نیز در تعامل با فرایندهای غیرشناختی مطالعه کنند. (استرنبرگ، 2006). امروزه یکی از مهیج ترین حوزه های روان شناسی شناختی در حد فاصل بین سطوح تحلیل شناختی و زیست شناختی قرار گرفته است. برای مثال، در سالهای اخیر این امکان بوجود آمد که فعالیت مغزی مربوط به انواع گوناگون فرایندهای شناختی را جایابی کنند. به هرحال، باید مواظب باشیم که فعالیتهای زیست شناختی را علت فرایندهای شناختی تلقی نکنیم. تحقیقات نشان می دهد یادگیری که تغییراتی را در مغز-به بیان دیگر، در فرایندهای شناختی- پدید می آورد می تواند بر ساختارهای زیست شناختی اثر بگذارد، به همان شکل که ساختارهای زیست شناختی می توانند بر فرایندهای شناختی اثر بگذارند. بنابراین، تعاملات میان شناخت و سایر فرایندها در سطوح مختلفی رخ می دهد. سامانه شناختی در انزوا عمل نمی کند بلکه در تعامل با سایر سامانه ها کار می کند (استرنبرگ، 2006). 4- شناخت و پردازش شناختی را باید از طریق روشهای متنوع علمی مطالعه کرد. روش درست مطالعه شناخت و پردازش شناختی منحصر به فرد نیست. گاهی پژوهشگران مبتدی در جستجوی بهترین روش برای مطالعه شناخت و پردازش شناختی هستند. جستجوی آنها به ناچار بیهوده خواهد بود. همه فرایندهای شناختی را باید با عملیات گوناگون همگرا مورد مطالعه قرار داد. یعنی، روشهای متنوعی که در پی درک مشترکی باشند. همسانی نتایج فنون مختلف هر چه بیشتر باشد، بیشتر می توان به آن اعتماد کرد. برای مثال، فرض کنید مطالعات مربوط به زمان واکنش، نرخ اشتباهها و الگوی تفاوتهای فرهنگی، همگی به یک نتیجه منتهی شوند. در این صورت، فرد اعتماد بیشتری به نتیجه تحقیق دارد تا اینکه تنها یک روش به آن نتیجه منجر شود. روان شناسان شناختی باید انواع فنون گوناگون را بیاموزند تا بتوانند کارشان را به خوبی انجام دهند. اما، همه این روشها باید علمی از این نظر که مبنایی برای ماهیت خود-تصحیحی در کار علمی فراهم می اورند، با سایر روشها متفاوت اند. ما نهایتاً اشتباههای علمی خود را اصلاح می کنیم. علت ان است که روشهای علمی ما را قادر می سازند تا انتظارات نادرست خود را رد کنیم. روشهای غیرعلمی چنین خصوصیتی ندارند. برای مثال، روشهای تحقیقی که صرفاً متکی بر باور یا مرجعی برای تعیین حقیقت اند ممکن است در زندگی ما ارزشمند باشند. اما روش علمی نیستند و لذا خود-تصحیح نیز نخواهد بود. در واقع، ممکن است فردا کلمات یک مرجع جای کلمات مرجع دیگر را بگیرد، بدون اینکه چیز جدیدی درباره مصداق ان کلمات یاد گرفته شده باشد. همانگونه که جهان از دیرباز شاهد بوده است، صرفاً به این دلیل که شخصیتهای مهم می گویند زمین مرکز عالم است، چنین اتفاقی مصداق پیدا نخواهد کرد (استرنبرگ، 2006). 5- همه پژوهشهای روان شناسی شناختی ممکن است به کاربردهایی منتهی شوند و همه تحقیقات کاربردی ممکن است به درک بنیادین بینجامد. دانشمندان علاقه مندند که بین تحقیقات بنیادی و کاربردی خط تمایز روشنی ترسیم کنند. ولی حقیقت آن است که غالباً این تمایز کاملاض روشن نیست. تحقیقاتی که بنیادی به نظر می رسند غالباً منجر به کاربردهای فوری می شوند. به همین شکل، پژوهشی که به نظر می رسد کاربردی است، برخی از اوقات فوراً به درک بنیادی می انجامد، خواه کاربرد فوری داشته باشد یا نداشته باشد. برای مثال، یک یافته اساسی در تحقیقات مربوط به یادگیری و حافظه این است که وقوع یادگیری در صورتی بهتر خواهد بود که به جای یک دوره زمانی کوتاه متراکم، با فاصله زمانی انجام گیرد. این یافته اساسی برای راهبردهای مطالعه کاربرد فوری دارد. همزمان، تحقیقاتی که درباره شهادت شاهدان عینی انجام گرفته است و ظاهراض خیلی کاربردی به نظر می رسد، موجب شده است که درک بنیادی ما از سامانه های حافظه و دامنه ای که انسانها حافظه خود را می سازند، افزایش یابد. مغز ما صرفاً چیزی را که در محیط اتفاق افتاده است بازتولید نمی کند (استرنبرگ، 2006). حافظه، پردازش اطلاعات و سرعت پردازش از جمله جنبه ها و مولفه های مهم در پردازش شناختی هستند. 2-9-2- حافظه حافظه فرایند ذخیره سازی اطلاعات، تجارب و بازیابی احتمالی آنها در آینده است. این توانایی بازنمایی و بازیابی اطلاعات برای تمام فرایندهای شناختی از جمله ادراک و حل مساله از اهمیت بنیادین برخوردار است. حافظه یک مفهوم کلی است و به آن دسته از جریان های روانی که فرد را به ذخیره کردن تجارب، ادراکات و یادآوری مجدد آن قادر می سازد اطلاق می گردد (ویلیامز و بوان - Williams & Bevan ، 2007). یک جنبه اصلی در روانشناسی شناختی، به طور معمول مبتنی بر پژوهش در حافظه، و به طور سنتی حافظه آشکار یا حافظه ای که یادآوری آن مستلزم هوشیاری است، می باشد. در زیر به اختصار این مفاهیم بحث می گردند. ساختار: ساختارهای حافظه را می توان به عنوان انباره های شناختی در نظر گرفت، که با ویژگی های قابل تشخیص تعریف می شوند و عمدتاً تحت عنوان حافظه حسی، حافظه کوتاه مدت و بلندمدت طبقه بندی میشوند. ...
دانلود ورد با موضوع مبانی نظری پردازش شناختی دارای 24 صفحه و با فرمت .doc و قابل ویرایش و آماده برای ارائه ، چاپ ، تحقیق و کنفرانس می باشد
تعداد صفحه : 24 صفحه
فرمت فایل: ورد .doc و قابل ویرایش
آماده برای : ارائه ، چاپ ، تحقیق و کنفرانس

فایل های دیگر این دسته

مجوزها،گواهینامه ها و بانکهای همکار

فایل های کمیاب دارای نماد اعتماد الکترونیک از وزارت صنعت و همچنین دارای قرارداد پرداختهای اینترنتی با شرکتهای بزرگ به پرداخت ملت و زرین پال و آقای پرداخت میباشد که در زیـر میـتوانید مجـوزها را مشاهده کنید